English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 291 (2280 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
duck U زیر اب رفتن غوض کردن
ducked U زیر اب رفتن غوض کردن
duckings U زیر اب رفتن غوض کردن
ducks U زیر اب رفتن غوض کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
walk U گردش کردن پیاده رفتن
walked U گردش کردن پیاده رفتن
walks U گردش کردن پیاده رفتن
tramp U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramped U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramps U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
march U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marched U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marches U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marching U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
machined U ماشین کردن با ماشین رفتن
machines U ماشین کردن با ماشین رفتن
cabbage U کش رفتن رشد پیدا کردن
cabbages U کش رفتن رشد پیدا کردن
extend U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extends U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
pace U با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
paced U با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
paces U با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
waste U بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
wastes U بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
sag U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sagged U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sags U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
pierce U رخنه کردن فرو رفتن
pierces U رخنه کردن فرو رفتن
mopping up U پاک کردن رفتن
drift U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifted U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifting U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifts U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
fluctuate U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuated U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuates U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
bypass U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassed U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypasses U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassing U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
increase U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
slant U کج رفتن کج کردن
slanted U کج رفتن کج کردن
slants U کج رفتن کج کردن
clearance diving U شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
get off U روانه کردن عقب رفتن از
get on U پیش رفتن کار کردن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
nose dive U ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
pace lap U دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
put off U تاخیر کردن طفره رفتن
seesaw U بالا وپایین رفتن الله کلنگ کردن
set on U پیش رفتن حمله کردن
sinuating U حرکت کردن به طور قیقاجی قیقاج رفتن
to go along U همراه رفتن همراهی کردن
to go on U جلوتر رفتن سلوک کردن
to go on a picnic U بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
to go one better U برکسی پیش دستی کردن روی دست کسی رفتن
to push off U شروع کردن بیرون رفتن
to take a walk U گردش کردن یا رفتن
to walk the chalk U بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
To quibble and equivocate. U پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
To quicken ones pace . U قدمهای خود را سریع تر کردن ( تندتر راه رفتن )
boot out <idiom> U اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
get a wiggle on <idiom> U عجله کردن با شتاب رفتن
lead the way <idiom> U جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
turn out <idiom> U بیرون کردنکسی ،کسی را مجبور به ترک یا رفتن کردن
to abscond [from] <idiom> U ناگهان ترک کردن [در رفتن ] [اصطلاح مجازی]
to jink [colloquial] [British English] U در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
to keep pace with something <idiom> U با چیزی برابر راه رفتن [یاد گرفتن] [تغییر کردن] [اصطلاح]
to go places U گردش کردن [رفتن به جاهای دیدنی]
to go away U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to go to U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to start [for] U شروع کردن رفتن [به]
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> U رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
Other Matches
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
parading U سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades U سان رفتن رژه رفتن محل سان
hedges U در رفتن
fall into a rage U از جا در رفتن
puttering U ور رفتن
putters U ور رفتن
to get over U رفتن از
retires U پس رفتن
retire U پس رفتن
to get one's monkey up U از جا در رفتن
short-change U کش رفتن
hedge U در رفتن
shrink U اب رفتن
to get away U رفتن
to fly off U در رفتن
to foot it U رفتن
hedged U در رفتن
to d.deep in to U فر رفتن در
to flow over U سر رفتن
shrinks U اب رفتن
to fall short U کم رفتن
to skirt along the coast U رفتن
short-changing U کش رفتن
to sleep fast U رفتن
to fall away U پس رفتن
retrograde U پس رفتن
short-changes U کش رفتن
sink U ته رفتن
to fall away U رفتن
to do out of U کش رفتن
sinks U ته رفتن
to run off U در رفتن
short-changed U کش رفتن
to do a guy U در رفتن
shrinking U اب رفتن
swiping U کش رفتن
swiped U کش رفتن
swipe U کش رفتن
abstract U کش رفتن
snitched U کش رفتن
break loose U در رفتن
snitches U کش رفتن
snitching U کش رفتن
to break loose U در رفتن
recede U پس رفتن
to whisk away or off U رفتن
bleneh U پس رفتن
abstracting U کش رفتن
pilfering U کش رفتن
pilfer U کش رفتن
abstracts U کش رفتن
pilfers U کش رفتن
snitch U کش رفتن
goes U رفتن
go U رفتن
betake U رفتن
crawls U رفتن
receded U پس رفتن
snipped U کش رفتن
niggles U ور رفتن
snip U کش رفتن
to go bang U در رفتن
to go backward U پس رفتن
to go back ward U پس رفتن
niggled U ور رفتن
departures U رفتن
departure U رفتن
niggle U ور رفتن
putter U ور رفتن
snipping U کش رفتن
to pair off U رفتن
crawled U رفتن
recedes U پس رفتن
crawl U رفتن
to hang back U پس رفتن
to go to the bottom U ته رفتن
to go to mess U رفتن
pilfered U کش رفتن
receding U پس رفتن
to make ones getaway U در رفتن
to take to ones heels U در رفتن
puttered U ور رفتن
to boil over U سر رفتن
regress U پس رفتن
twiddles U ور رفتن
admit U رفتن
go off U در رفتن
to peter out U پس رفتن
twiddling U ور رفتن
going U رفتن
retracting U تو رفتن
go over U به ان سو رفتن
admits U رفتن
gangs U رفتن
retracted U تو رفتن
make off U در رفتن
admitting U رفتن
regressed U پس رفتن
glom on to U کش رفتن
regresses U پس رفتن
regressing U پس رفتن
twiddle U ور رفتن
snook U کش رفتن
twiddled U ور رفتن
pullback U پس رفتن
retract U تو رفتن
jauk U ور رفتن
meddle U ور رفتن
filched U کش رفتن
To go U رفتن
hang around U ور رفتن
nim U کش رفتن
filches U کش رفتن
filching U کش رفتن
meddles U ور رفتن
filch U کش رفتن
gang U رفتن
fribble U ور رفتن
mog U رفتن
retracts U تو رفتن
meddled U ور رفتن
jink U طفره رفتن
convoys U همراه رفتن
belabor U امدن و رفتن
to go out U به بیرون رفتن
convoy U همراه رفتن
train U نشانه رفتن
paces U یورتمه رفتن
bars U ازبین رفتن
side step U کنار رفتن
belabour U امدن و رفتن
trained U نشانه رفتن
seogi U راه رفتن
goes U راه رفتن
bar U ازبین رفتن
go U راه رفتن
vacation U به تعطیل رفتن
vacations U به تعطیل رفتن
kirk U به کلیسا رفتن
bound U : اماده رفتن
foregoes U پیش رفتن
to lose one's temper U ازجادر رفتن
lag of brush U پس رفتن زغال
brush lag U پس رفتن زغال
skidoo U رفتن برو
to make an excursion U به گردش رفتن
skiddoo U رفتن برو
skedaddle U باعجله رفتن
bundle off out U بشتاب رفتن
palest U رنگ رفتن
paler U رنگ رفتن
forgoes U پیش رفتن
exits U بیرون رفتن
exit U بیرون رفتن
pale U رنگ رفتن
forgoing U پیش رفتن
slipe U یواشکی رفتن
forgone U پیش رفتن
forwent U پیش رفتن
to make headway U پیش رفتن
bound to go U موفف به رفتن
to have the legs of U تندتر رفتن از
to peter out U کم کم از بین رفتن
trains U نشانه رفتن
kipping U در بستر رفتن
kipped U در بستر رفتن
picketing U شیرجه رفتن
to scamper U به سرعت رفتن
kip U در بستر رفتن
putting U پیش رفتن
cribbed U کش رفتن یا دزدیدن
defile U رژه رفتن
to pound a long U کوبیدن و رفتن
march past U رژه رفتن
prompt to go U اماده رفتن
to pound a long U سنگین رفتن
prolongate U طفره رفتن
processionize U با دسته رفتن
to march forth U پیش رفتن
to make he U پیش رفتن
cribbing U کش رفتن یا دزدیدن
cribs U کش رفتن یا دزدیدن
ambulate U راه رفتن
avoided U طفره رفتن از
avoid U طفره رفتن از
make way U پیش رفتن
fetches U رفتن واوردن
fetched U رفتن واوردن
to plunge he first U شیرجه رفتن
defiled U رژه رفتن
letting U به اجاره رفتن
to proceed on leave U بمرخصی رفتن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1لطفا بیاین دنبالمون
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com